سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس به شخصی مسأله ای بیاموزد، مالکش می گردد . گفته شد : آیا وی را خرید و فروش هم می کند؟ فرمود : نه، بلکه امر و نهیش می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
ای ساقی ارامم کن دیوانه ام راهم کن
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
سالهاست که من تشنه جرعه ای آب

پیمان جلیلی :: سه شنبه 85/2/26 ساعت 5:33 عصر

  داشتم فکر می کردم به صدای تولد
 تولد هر چیزی یک صدای خاص دارد
 تولد یک نوزاد ، تولد یک جوجه اردک , تولد یک جوانه گندم ...
 خاک را شکافتن و دانه در آن نهادن , چقدر برای من لذت بخش است
 دانه را پوشاندن و به انتظار نشستن , چقدر بیشتر برایم لذت بخش است
 خاک سنگ دارد , و خارهای خشک
 و گاهی لانه مورچه های ریز و سیاه هم خراب می شود
 و مورچه های هراسان , انگشتان آدم را گاز می گیرند
 اما نفوذ , سرسختی می خواهد
 جای دانه , گرمترین گوشه دل خاک است
 آن جایی که کمی هم رطوبت باران روزهای قبل را دارد
 گاهی دلم می خواهد جای یک دانه باشم ,
 کسی از راه برسد و مرا در گرمترین گوشه دل خاک بکارد
 کسی چه می داند
 شاید جوانه های خجالتی و سبز رنگ دل سرخ من ,
 آن زیر ها تقلایی بکنند
 و من ریشه هایم را محکم کنم
 سالهاست که من تشنه جرعه ای آب
 قطره ای نوازش
 و اندکی خواب هستم
 خوابی که سرانگشتان نوازشگر آفتاب , بیدار گر آن باشد
 نه صدای گوشخراش زنگ ساعت شماطه دار ...
 


نوشته های دیگران()

پری ناز

پیمان جلیلی :: سه شنبه 85/1/29 ساعت 4:21 عصر

پری ناز کوچولو
 
پری ناز کوچولو   رفتی خونم شده ویرون   دلم از بی کسی خون   نمی تونه که بخونه
 
حرفای نگفته مونده   ولی دل باید بدونه   اون که رفته دیگه رفته  نمی خواد دیگه بمونه
 
نمی خوام که باز بیایی   اون چشاتو من ببینم   خاطرات باز جون بگیرن   باز دوباره من بمیرم
 
نمی خوام که باز بیایی   توی تاریکیم بسوزی   آخه حیف تو عزیزم   که با من با من بمونی
 
عزیزم سرت سلامت   هر جا رفتی هر جا هستی   برو که دنیا دو روز   قلب تو هیچ وقت نسوزه
 
نازنین اینو نخوندم   که تو رو گریون ببینم   الهی برات بمیرم   اشکتو هیچ وقت نبینم
 
عزیزم اینو می خونم   که دلم آروم بگیره   آخه طفلکی میسوزه   طفلکی بی تو میسوزه
 
پری ناز کوچولو   نگو قسمتم همین بود   نگو سرنوشت نوشته   سهم من از تو همین بود
 
عزیزم غمت نباشه    برو که روبرو نور    برو ما تنها می شینیم    باسه ی عشقت می میریم
 
 Beating Heart 
تقدیم به کسی که با دنیا عوضش نمی کنم
از معبود عشق می خوام که هیچ وقت
پریشون و چشای نازت
اشک آلود نباشه
 یادت نره
دوست دارم
بیشتر از دیروز
کمتر از فردا
 Beating Heart 
عاشق بی صدا
 
 
عشق من دلم برات تنگ شده
دوست دارم س

نوشته های دیگران()

تقذیم به شما

پیمان جلیلی :: شنبه 85/1/19 ساعت 10:50 صبح

 

میشه به یاد داشته باش
                 
تا به فرامشی بسپاری
       
آنچه را که اندهگینت میسازد
                            
اما . . .
                      هرگز فراموش مکن
 
                                       به یاد داشته باشی 
                               آنچه را که شادمانت می سازد . . .
 

نوشته های دیگران()

تقدیم به اونهایی که نظر می دن

پیمان جلیلی :: شنبه 85/1/19 ساعت 10:48 صبح

 

 


Upgrade Your Email - Click here!
عاشق شدم
 
عاشق شدم   کاش ندونه   دست دلم رو نخونه   اگه بدونه  می دونم   دیگه با من 
 نمی مونه
 
اون که پیشش دل من گیر  اگه بدونه می ذاره می ره
اگه بدونه دیونم کرده  می ره و دیگه بر نمی گرده
 
عاشق شدم   کاش ندونه   دست دلم رو نخونه   اگه بدونه   می دونم   دیگه با من نمی مونه
عاشق شدم  دلواپسم  گرفته راه نفسم  دلهره دارم که بهش  می رسم یا نمی رسم
 
چشمای اون سر به سرم می ذاره   دست از سر من بر نمی داره
داره بلا سرم میاره    اما خودش خبر نداره
دستام اگر که رو بشه   دلم بی آبرو بشه   راز مگو   بگو  بشه
 
عاشق شدم   کاش ندونه   دست دلم رو نخونه   اگه بدونه   می دونم   دیگه با من نمی مونه
عاشق شدم  دلواپسم  گرفته راه نفسم  دلهره دارم که بهش  می رسم یا نمی رسم
 
چشمای اون سر به سرم میذاره   دست از سر من بر نمی داره
داره بلا سرم میاره   اما خودش خبر نداره
 
Upgrade your email with 1000Upgrade your email with 1000Upgrade your email with 1000
 
دعا می کنم که هیچ وقت تنها نمونین
تنهاتون نذارن
تقدیم به ناجی قلبم
دوست دارم
عاشق بی صدا
 
Upgrade your email with 1000

نوشته های دیگران()

من اومدم

پیمان جلیلی :: سه شنبه 85/1/15 ساعت 4:32 عصر

دل دخترک شیشه ای بود،همچون یک بلور زیبا بود
دل دخترک صاف بود بی هیچ نقش و نگاری بر روی آن
اما دخترک همیشه غمگین و افسرده بود ،بی هیچ امید و آرزویی
ناگهان یک روزکه خورشید بر زمین اشعه های طلایی اش راهدیه می کرد
مردی از جنس عشق و طراوت به دیدن دختر ک آمد .
مرد آمده بود تا با قلم عشق بر روی دل دخترک طرحی از شوق و شادی رسم کند
روزهای زیادی گذشت آن دو سنگ صبور هم شدند .
در روزهای خندیدن ،در روزهای گریستن
آن دو باهم به شهر رویا ها سفر کردند ، آن دو باهم حسی نو را تجربه کردند .
حسی متفاوت با همه احساسها ، حسی که به آنها لذت به اوج رسیدن را بخشیده بود.
دل مرد بزرگ بود و دریایی که همه غصه ها را در دلش پنهان می کرد .
دخترک هر شب قبل از خواب دعا می کرد ....
مرد حرفهایش از جنس عشق بود و دخترک کلمات محبت آمیز نثار جمله های عاشقانه مرد می کرد .
دخترک نمی دانست که جملات عاشقانه با کلمات محبت آمیز متفاوت است .
دخترک نمی دانست که دوست داشتن از عشق بالاتر است .
آن دو همه چیز را ابدی می دانستند ....
اما روزی طوفانهای سهمگین به وزیدن گرفتند .
وبعد از طوفان تنها ویرانه ای باقی مانده بود
مرد در این طوفان گم شده بود و دخترک تنها شده بود
دخترک اندیشید که همه چیز را در خواب دیده است .
ولی دخترک یادگاریها و خاطرات زیادی از مرد را به یاد داشت
وتنها یک نشانه جاویدان از مرد ؛ دخترک می دانست که:
مرد در 14 فروردین عاشقی را از خدا به امانت گرفته بود .
روزهای زیادی از افسانه آنها می گذرد ...
وهنوز دخترک با آمدن بهار جمله ای را زیر لب تکرار می کند.
تو هم با او همراه شو .
نازنین یارم رسم عاشقیت هزارسال پاینده باش

نوشته های دیگران()

سلام

پیمان جلیلی :: سه شنبه 85/1/15 ساعت 4:30 عصر

Taranehha groups
 
با سلام خدمت آقا سعید و همه ی دوستان در گروه ترانه ها
در چشمانت چیست که مرا به سوی خود میکشد؟
در گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها
را میطلبد ؟
در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟
آیا میبینی که تو را میبیند؟
صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند((دوستت دارم)) دوست ندارم که بگویم
دوستت دارم دوست دارم که بدانی دوستت
دارم دوست دارم

marde_yakhi20052001


نوشته های دیگران()

کاش

پیمان جلیلی :: شنبه 85/1/12 ساعت 2:23 عصر

کاش دنیا خانه مهر و محبت بود ... کاش می توانستیم بی خیال و فارغ دست بگشاییم و همه را در آغوش بگیریم بی سختی ... کاشکی چشمهایمان خالی از ریا بود و حرفهایمان حرف باد و یک روز و دو روز نبود... دیگر جای گله نیست ... من بدین بیمایگی ... بدین افسردگی نگاهها عادت می کنم کم کم ... و چه بد است عادتهای سنگی ...چه سبک شده است هستی پشت لبخندهای دروغینمان ! کاشکی وزن بیشتری به روی شانه حس می کردم ...
کاشکی از این دریاچه روزی بیرون شوم .. چشمه ای ... لب جویی ... و نگاه مهربانی که تا آخرین روز زندگیم مهربان باقی بماند ... نه بماند حتی خشمگین ولی بمان

نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بی تو
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
ای ساقی ارامم کن      دیوانه ام راهم کن
پیمان جلیلی
عاشق
Link to Us!

ای ساقی ارامم کن      دیوانه ام راهم کن

Hit
مجوع بازدیدها: 42788 بازدید

امروز: 1 بازدید

دیروز: 0 بازدید

Notes subjects


عشق[33] .

Archive


بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

links
هیشکی مثل تو نبود

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail